کافیست اسم اسماعیل عفیفه را بعنوان تهیهکننده، روی صفحه اول فیلمنامه ببینی. آنوقت با خیال راحت فیلمنامه را باز میکنی و مطمئن هستی که قرار است یک اثر قوی و خوب و کمعیب بخوانی. مخصوصا وقتی قصه فیلمنامه را گروهی از نویسندگان به سرپرستی علیرضای کاظمیپور نوشته باشند. این روزها بیشتر درگیر خواندن و کمک به همکارانم در اصلاح این فیلمنامه هستم. بیشتر جذابیتش هم برایم بخاطر تعلقخاطرم به وبلاگستان است. اینکه برای اولین بار فیلمنامهای با محوریت یک زن وبلاگنویس و خانوادهاش نوشته میشود.
قصه را که میخوانم خودم را میبینم، خانوم شین و روزگارش را، بانوی راه و ماه، ، سارای عرفانی و به رنگ خدا، بانوی مکشوف، فاطمه و وادیش، حتی کوثرانه با همه دغدغه های کوچک و بزرگی که در حوزه زن و خانواده دارد. یاد خودم میافتم و بهار و پونه و سمن و جودی و ساناز و مریم و هدی و نینا و پریسا و نورای پلاس. یاد وقتهایی که فیدهای آشپزی و خانهداری میزنیم و کلی پای هر فید کَلکَل میکنیم سر دانستهها و ندانستهها و انتقال تجربیاتمان.
” یاداشتهای یک زنِ خانهدار” قصه یک بانوی وبلاگنویس است که با همسر و فرزندانش زندگی میکند. او به روانشناسی علاقه خاصی دارد اما بخاطر شرایط زندگی مشترک و توجه به همسر و فرزندانش، فعالیت در محیط خانه را به فعالیت اجتماعی ترجیح میدهد و سعی میکند از طریق وبلاگ و ارتباط و تعامل با مخاطبان آن، علاقه اش به روانشناسی را دنبال کند. این بانوی وبلاگنویس از طریق نوشتن تجربیات و حوادثی که در زندگی خود و خانوادهاش اتفاق می افتد به تعامل با مخاطبینش میپردازد. قصه، مضمونی اجتماعی-خانوادگی دارد و قالب آن کمدیست. چندین بار بازنویسی شده و این روزها در مرحله پیشتولید است. کارگردانیش را هم به حسن معجونی سپردهاند و قرار است در 45 قسمت سی و پنج دقیقهای تهیه شود.
طبیعتا از فیلمنامه تا تصویر شدن فاصله زیاد است. ممکن است قصه فیلمنامه ای خیلی هم خوب نوشته شود اما در ساخت چیز خوبی از آب در نیاید. اما اسماعیل عفیفه و تجربیات قبلیش نشان میدهد که این کار باید کار خوبی برای مخاطب تلویزیون باشد. از طرفی هم کمتر پیش میآید تهیهکننده یا نویسندهای آن هم با تجربه و سابقه خوبی که اسماعیل عفیفه دارد تن به رفع اشکالات ریز و درشت مجموعهاش بدهد. اما این تعامل و دقت و حوصله صبوری را من بارها در عفیفه و نویسنده خوبی مثل علیرضای کاظمیپور دیدهام . شاید یکی از رموز موفقیت آثارشان هم در همین باشد.
بهرحال امیدوارم “یادداشتهای یک زن خانهدار” با همه تلاشی که برای بازنویسی و پژوهش قبل از ساختش انجام میشود یک اتفاق خوب برای” وبلاگستان زنان” و “زنان وبلاگستان” باشد.